فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ (21)
|
او در یک زندگی (کاملاً) رضایتبخش قرار خواهد داشت، (21) |
فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ (22)
|
در بهشتی عالی، (22) |
قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ (23)
|
که میوه هایش در دسترس است! (23) |
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ (24)
|
(و به آنان گفته میشود:) بخورید و بیاشامید گوارا در برابر اعمالی که در ایّام گذشته انجام دادید! (24) |
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ (25)
|
امّا کسی که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند میگوید: «ای کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمیدادند. (25) |
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ (26)
|
و نمیدانستم حساب من چیست! (26) |
يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ (27)
|
ای کاش مرگم فرا میرسید! (27) |
مَا أَغْنَىٰ عَنِّي مَالِيَهْ ۜ (28)
|
مال و ثروتم هرگز مرا بینیاز نکرد، (28) |
هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ (29)
|
قدرت من نیز از دست رفت!» (29) |
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ (30)
|
او را بگیرید و دربند و زنجیرش کنید! (30) |